من از عشق سخن می گویم!!!

میخوام آسوده خیال از زندگیم بنویسم.

من از عشق سخن می گویم!!!

میخوام آسوده خیال از زندگیم بنویسم.

کمی از من

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۸، ۱۱:۵۱ ق.ظ

سلام.امیدوارم حال دلتون خوب باشه 😉

خیلی حرفا هست که نمیشه تو دنیای حقیقی بیان کرد. از دست قضاوت ها، تعبیر های غلط، گاها اذیت های ناخواسته، درد هایی که عمیق تر میکنن و گاهی چاره ای نداری جز بخشش و فراموش کردن. چیزی که هیچ وقت نتونست توی زندگیم جاری بشه. بخشش آره ولی دل که آلزایمر نمی گیره.

بگذریم اینا چیزای بی اهمیتی هستن☺️

خب دانشجو هستم. از اون دانشجوی دور افتاده از زادگاه. خسته و نالان

ولی به قول راننده آژانسی که می گیرم رشتم ارزش دور موندن از خانواده رو داره( تذکر: شاید بتونم انتقالی بگیرم و برگردم جایی که نفسم گرم باشه به آدماش)

تا الان کاری جز درس خوندن نکردم. یعنی نخواستم و گاها پدر و مادرم این فرصت رو ازم میگرفتن. با این حال کتاب می خونم و کمی درس 

خواستم کارهای جدید رو شروع کنم اما هنوز شرایط جدید رو نتونستم بپذیرم باید اخت شد ولی فعلا که هیچ.....

به هرحال همیشه به خدا توکل دارم. اون تنها کسی هست که عاشقانه زندگی رو برام آروم میکنه و قشنگ🌸

تا بعد به خدای بزرگ‌ می سپارمتون.

  • Fatemeh... Ja

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی